فراش خزان ورق بیفشاند
نقاش صبا چمن بیاراست
ما را سر باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرج آنجاست
_ من می خواهم خودم باشم
می خواهم مرا با نام مولایم صدا کنند
مرا به خاطر او بشناسند
و با من به سبب او دوستی کنند
بخشی از تئاتر اجرایی ما در تابستان87
پ.ن: و چه خواسته ای بهتر از این؟!
العجل العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان(عج)به راستی که گاهی آدم گیج می شود... و یادش می رود هدف و مقصد اصلی اش چه بود و کجا؟!
می خواستم از عشق بنویسم، گرچه شاید معنای حقیقی عشق را ندانم... اما این را خوب می دانم که هر چه هست در حال حاضر گرفتارش هستم.
اما امروز می بینم که راه را اشتباه آمده ام! البته اشتباه که نه... شاید تندتر از آنچه که باید آمده ام
و حالا یادم آمده که: رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
و این گاهی باعث می شود که در چیزی که من اسمش را عشق گذاشته ام، پر شور و اشتیاق باشی و گاهی نا امید و خسته
امیدوارم از این به بعد بتوانم آهسته و پیوسته به راهم ادامه دهم
_ در جواب کسانی که این سوال برایشان پیش می آید که این چگونه عشقی ست...؟
درخت ها به من آموختند فاصله ای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست
والسلام
خوب می دانم،
چاره ام این است که
بیچاره ی تو باشم...
علی اکبر بقایی
پ.ن:
دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه ی تو است که عاقل نمی شود
نجمه زارع
آنقدر با "نبودنت" می جنگم
تا عاقبت
دستمال سفید شکست را بالا "ببرد"...
"من تسلیم نمی شوم"
ف.م.آسمان
پ.ن:
زندگی می گذشت و من بی تو/ گاه گاهی کلافه می شدم و/ گاهی از روی دوست داشتنت/ گرم فکر و خرافه می شدم و/ شبی از دوری و غمش یا از/ انتظاری که بی ثمر شاید/ و شبی از امید آمدنت/ قاصدک های خوش خبر.........
این چند بیت درست نقل حال من است. گاهی آنقدر ضعیف می شوم که قدرت هیچ چیز را ندارم و گاهی اینقدر سرخوش که...
بگذریم... من عادت دارم به صبر و انتظار! :)
اگر در ادامه ی پست قبل بخواهم چیزی بگویم
باید بگویم که
هیچ گاه کاری نکنید
که بلبل جمع تان
لال شود...
انسانها با دو چشم و یک زبان به دنیا می آیند تا دو برابر آنچه که می گویند ببینند، ولی از رفتارشان این طور استنباط می شود که با دو زبان و یک چشم تولد یافته اند، زیرا همان افرادی که کمتر دیده اند بیشتر حرف می زنند و آنها که هیچ ندیده اند درباره همه چیز اظهار نظر می کنند.
کولتون
پ.ن: یادمان باشد که گوینده می کارد و شنونده برداشت می کند. پس اگر قرار است گوینده باشیم قبل از گفتن آن،بیشتر به حرف هایمان فکر کنیم.
خدا نکند روزی بیاید که در حرف ها کنایه، دروغ، تهمت و یا قضاوت نا بجایی وجود داشته باشد. خدا نکند...