فراش خزان ورق بیفشاند
نقاش صبا چمن بیاراست
ما را سر باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرج آنجاست
_ من می خواهم خودم باشم
می خواهم مرا با نام مولایم صدا کنند
مرا به خاطر او بشناسند
و با من به سبب او دوستی کنند
بخشی از تئاتر اجرایی ما در تابستان87
پ.ن: و چه خواسته ای بهتر از این؟!
العجل العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان(عج)