راستی او را به گناه نمی فروشی عزیز؟!
گناه خدا فروشی محض است، پایین آوردن خدا از مقام عزّ قدسش و زیر پا نهادن امرش است. ببین او را با چه چیز و چه کسی معاوضه میکنی؟ و تا کجا میخواهی با او باشی؟
اگر عشق و طلب حقیقی باشد، مرد راه از نشیب و فراز نمی اندیشد! و تو تا کدام فراز و نشیب هستی؟ این خسته نشدن تا کجاست؟ تا کجا دنیا و اهل دنیا سردت نمی کنند و او را نمی فروشی؟
امثال آیت الله الهی هم انسان های معمولی مثل ما بودند فقط قدر و قیمت خود را یافتند. پس اگر هنوز قدم در راه نگذاشته ای و معشوقت را نیافته ای به دلت یک بسم الله بگو و شروع کن و اگر قدر و قیمت خود را فهمیده ای و حساب و کتابت را کرده ای، عزم جزم کن و به معشوقت ثابت کن که دوستش داری هر چند که حسن او از عشق غیر مستغنی است.
اگرچه حسن تو از عشق غیر مستغنی ست
من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز...
- قسمتی از مقدمه کتاب الهیه
سید محمد حسن الهی طباطبایی -
پ.ن:
- از قدیم گفته اند: جگر شیر نداری سفر عشق مرو...
الهی! برای این راه به ما جگر شیر بده... -
به قول خودم: "عشق راهی ست پر فراز و نشیب..."
بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم
و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود
بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند
خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت
اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت
ولی نظرت را از من مگیر
یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی