نوحه سازان امشبی را نینوا خوانی کنید
اندکی ما را بگریانید و بارانی کنید
امشب ما تا که طولانی شود خورشید را
دست بسته پشت کوه قاف زندانی کنید
تهمت خاموشی و دم سردی ما تا به چند
با چراغ زخم ها ما را چراغانی کنید
این چنین حیران به ما محمل نشینام منگرید
یادی از آن نیسواران بیابانی کنید
کاسه هاتان پر شدند از سکه های اشک و آه
ای پریشان روزها کم کاسه گردانی کنید
ما همین محمل نشین ها آیه های پرپریم
ای مسلمانان کمی با ما مسلمانی کنید
سینه های ما سراسر بی سر و سامانی است
خلوت ما را پر از عمان سامانی کنید
سعید بیابانکی
حافظ گفت:
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
فاضل نظری گفت:
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
مهدی فرجی گفت:
فالگیری به من گفت: امسال منتظر باش مهمان بیاید
اتفاقی به گرمای خورشید بین برف زمستان بیاید...
نجمه زارع گفت:
دلم را خوب می فهمد هر آنکس ماجرا دارد
میان سینه اش هر کس که قلبی مبتلا دارد...
همه اینا به کنار
من از زبان حافظ میگم:
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم...
و السلام