.:: زندگی آسمانی ::.

... و خدا عشق را به کسی رایگان نداد

.:: زندگی آسمانی ::.

... و خدا عشق را به کسی رایگان نداد

.:: زندگی آسمانی ::.

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند...
_حافظ_

انتظار سخت است

مخصوصا وقتی که دم مرگ باشی... مرگ احساس، مرگ عاطفه و...

آن لحظه دیگر حتی نوشدارو برایت چاره ساز نیست.

و نوشداروی تو همانی ست که انتظارش را می کشیدی... اما...

آن وقت است که می گویی: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا...؟ 




- گوش دادنش خالی از لطف نیست... خدا کند کسی از زهر انتظار نچشد. مگر برای حضرت دوست - 

 

:: جرعه ای اعجاز ::


بهار سال 74 بود که در بیابان فکه، در منطقه ی عملیات والفجر یک، همراه دیگر نیروها مشغول تفحص شهدا بودیم. کنار یکی از ارتفاعات، تعداد زیادی شهید پیدا کردیم. یکی از

شهدا حالت جالبی داشت. او که قد بلند و رشیدی داشت، در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبّه پلاستیکی بیست لیتری آب در دستان استخوانی اش قرار داشت. چه بسا

خود تشنه به شهادت رسیده بود. یکی از دبّه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود؛ ولی دبّه ی دیگر، سالم و پر از آب بود. در آن را که باز کردیم، در کمال حیرت دیدیم، با وجودی

که حدود دوازده سال از شهادت این سقای بسیجی می گذرد و این دبّه، دوازده سال است که این آب را در خود نگاه داشته است، ولی آب بسیار گوارا و خنک مانده است.

بچه ها با ذکر یک صلوات، و سلام بر حسین(ع) به رسم تبرک، هریک جرعه ای از آن آب نوشیدند.


- کتاب تفحص

حمید داودآبادی -

زمان بستر جاری عشق است
تا انسان ها را در خود به خدا برساند
و تمامی آنچه در زمان حدوث می یابد،
بـــــــــــاقــــــــــی ســــــــــــــت
                                                                            شهید سید مرتضی آوینی

- پرورده ی عشق شد سرشتم -

... و ما به دنیا آمدیم تا فرشتگان را مبهوت خود کنیم.

آمده ایم تا (( إنّی جَاعِلٌ فِی الارَضِ خَلیفَةً )) خدا را تحقق بخشیم. آمده ایم تا کار و بارمان عاشقی باشد و سر و جان در کار او کَنیم که فرشته، عشق نداند.

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی

بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

و می گویند: مردانی هستند که اینگونه اند، کسانی که کار و دکان و پیشه را سوخته اند و شغل شان عاشقی است. آن ها در نرد عشق، آنقدر از خود مایه گذاشته و در این راه پایداری کرده اند که ذره ذره ی وجودشان را به عشق باخته اند و با این وجود زبان حالشان این است که:

پـرورده ی عشق شد سرشتم

جـز عشـــق مبــــاد سرنــوشتم

در حلقه ی عــشق جان فروشم

بی حلــقــه ی او مبـــاد گوشــم

گرچه ز شــراب عشــق مستــم

عــاشق تر از این کنم که هستم

- پیش گفتار کتاب الهیه

سید محمدحسن الهی طباطبایی -



دریافت

هرگاه دلت گرفت با خدا درد دل کن
و الله سمیع علیم...

سلام

از این به بعد حال و هوای وبلاگ تا حدودی تغییر خواهد کرد. به امید بهتر شدنش

و اما برای خودم(+ان - اگر این وبلاگ هنوز خواننده ای دارد!!!) :

الهی!

حول حالنا الی احسن الحال...

حق حق مدد

نگاهی منتظر دارم تو از ره می رسی یا نه؟

ز هجرت اشک می بارم

                                                                           تو از ره می رسی یا نه...؟

در دلم غوغایی ست

       که تو آن را سببی

                              آآآآآآآی! ای یار غریب!

تو خودت بی خبری

         و خدا می داند

                     که چه بگذشت به من...

          و خدا می داند

                                                  چه به من می گذرد...!

                                  

پ.ن: اگــــــه عاشق شدن دره

       من این دردو ازت میخواااام

اگر کسی که باید باشد، باشد؛ سرتاسر سال بهار است!
وای به وقتی که نباشد...

ف.م.آسمان


پ.ن:

"حرف" برای گفتن زیاد دارم

"حرف" برای گفتن زیاد دارم

"حرف" برای گفتن زیاد دارم

"فریاد" برای زدن زیاد دارم

"فریاد" برای زدن زیاد دارم

"فریاد" برای زدن زیاد دارم

"فریاد" برای زدن زیاد دارم

"اشک" برای ریختن زیاد دارم

"اشک" برای ریختن زیاد دارم

"اشک" برای ریختن زیاد دارم

"چرا" برای پرسیدن زیاد دارم

"چرا" برای پرسیدن زیاد دارم

"چرا" برای پرسیدن زیاد دارم

اما...

کو گوش شنوا؟ کو زبان پاسخ؟

_ تا یه مدت از حضورتون مرخص میشم. وبلاگ به روز نخواهد شد. اما نظراتتون تایید میشه و پاسخ داده میشه... التماس دعا _

                                   


پ.ن: چه و برای که بنویسم؟ وقتی کسی که باید، هست و نیست...